اولین نشست از سلسله نشستهای سهشنبهها با کتاب افغانستان با حضور مجموعه داستان «نخ قرمز به جای لبهایش» نوشته «زهرا نوری» آخرین سهشنبه پاییزی 27قوس/ آذر1397 در مجتمع ناشران شهر قم برگزار شد.
در آغاز نشست آقای مبارک محسنی مدیراجرایی خانه کتاب صبح امید، با بیان دلایل برگزاری این سلسله نشستها، آن را قدمی در برقراری ارتباط بهتر بین جامعه فرهنگی و ادبی مهاجرین افغانستانی در ایران دانست. وی توانمندیها و ظرفیتهای موجود بین جامعه مهاجرین را بسیار بالا ارزیابی کرده و ضرورت حمایت، انسجام و استفاده از این توانمندیها را یادآوری نمود.
وی افزود: خانه کتاب صبح امید با درک این ضرورت اقدام به برگزاری این سلسله نشستها نموده است و به دنبال فراهم ساختن ارتباط مستقیم و چهره به چهره بین نویسندگان و پدیدآورندگان آثارفرهنگی و ادبی جامعه مهاجر و مخاطبان این آثار است.
مدیراجرایی خانه کتاب افغانستان ضمن اظهار علاقمندی و اعلام آمادگی برای چاپ آثار نویسندگان مهاجر، از امکان عرضه همزمان این کتابها در بازارفرهنگی داخل افغانستان توسط خانه کتاب صبح امید صحبت نمود.
مرتضی شاهترابی کارشناس نخستین نشست «سهشنبهها با کتاب افغانستان» در دومین محور برنامهها به تعدد جلسات نقد کتاب در انجمنها و تشکلهای ادبی مهاجرت و جای خالی جلسات گفت و گو و آشنایی نزدیک با نویسندگان اشاره کرد و «سهشنبهها با کتاب افغانستان» را گامی مثبت در راستای پیوند خوانندگان و نویسندگان قلمداد کرد که نخستین جلسهاش را به معرفی مجموعه داستان «نخ قرمز به جای لبهایش» نوشته «زهرا نوری» منتشرشده در نشر پیدایش1397 اختصاص داده است.
زهرا نوری در ادامه نشست داستان کوتاه «بیرون از خانه زیر چادری» را از مجموعه داستان «نخ قرمز به جای لبهایش» خواند و سپس به پرسشهای کارشناس جلسه و خوانندگان کتابش پاسخ گفت.
این مجموعه مشتمل بر یازده داستان به نامهای «دلم یک مادر خوب میخواهد»، «اشکهای کسی را در شب ندیده بودی»، «این دستهای من است»،« بیرون از خانه زیر چادری»، «چیز جز درد حس نمیکردی»، «زیبای سنبله»، «صدای لباس مادر»، «مگر خودش یک زن نیست»، «نخ قرمز به جای لبهایش»، « پوستش را کمی خاراند»، «انگشتهای خینه کرده» است.
داستانهای این کتاب پر از واژگان بومی است و نویسنده هر جا که لازم بوده از پانویس بهره برده است. نکته جالب توجه اینجاست که پرتعداد بودن واژگانی مانند حویلی، چپلی، خینه و ... به فهم داستانها لطمه وارد نکرده و نویسنده در عین حال که از زبان و لهجه مورد نظر خود استفاده کرده، در انتقال مفاهیم کلی داستان موفق عمل کرده است.
نویسنده در این مجموعه در خلال روایات داستانی خود سعی کرده تا بخشی از فرهنگ زنان و مردان افغانستان را نیز پیش چشم خواننده قرار دهد. سنتها، لباسها و نوع پوشش خاص زنان و مردان از مسائلی است که به کرات در داستان های این مجموعه به آن اشاره شده است:
«صدای شرنگشرنگ لباس مادر بلندتر میشود. در یک قسمت فیلم، آن زن یک کالایی پوشید که با یک حرکت کوچک پولکهای لباسش به صدا درمیآمد و موقع رقصش صدای کالایش موها را بر تن راست میکرد...لباس پنجابیاش به تنش چسبیده بود. با پاهای خینهکردهاش مقابل پدر ایستاد شد و گفت:
مقبول شدهام؟»
در این مجموعه، مشکلاتی بیان شدهاند که تنها مختص زنان افغانستانی نیست، بلکه ممکن است در هر جای دیگر نیز رخ داده باشد. این مساله همان دغدغههایی که میتواند تا حدودی میان زنان جهان مشترک باشد.
پایانبخش نشست جشن امضای کتاب «نخ قرمز به جای لبهایش» در محل خانه کتاب صبح امید بود.