عشق نیز مانند بسیاری دیگر از روابط انسانی دارای محتوای مشخصی است که از سه جزء نزدیکی یا صمیمیت، شور یا تمنا و احساس تعهد تشکیل می شود. پس لازم است بر این سه اصل استوار باشیم.
گویند عشق آمدنی بود، نه آموختنی. می گویم: خیر، عشق هم مانند هر پدیدۀ دیگری در زندگی می تواند و باید مورد شناسایی و ارزیابی قرار گیرد. می گویند عشق کور است، می گویم عشق کور نیست، ما کوریم که نمی توانیم شکل کاذب آن را از نوع واقعی تشخیص دهیم، چون دانشی در این باره کسب نکرده ایم و آنقدر از عشق بی اطلاعیم که وقتی به سراغمان آمد، راه حفظ و نگهداری آن را بلد نیستیم.
به هر حال عشق ورزیدن هم سبکی دارد، وقتی، تکنیکی و تاکتیکی. چه بهتر از این که رموز و فنون را یاد بگیریم تا دل نبندیم به آن که شایستگی ما را ندارد و در کنار خود حفظ کنیم آنرا که شایسته ترین همسفر ماست و از روی غفلت و ناآگاهی و نادانی او را از خود نرانیم. بر خلاف آنکه می گویند عشف گوهر زیباییست که وقتی مالک آن شدی، به سر منزل مقصود رسیده باشی، آن را به حال خود رها کنی، عاشق و معشوق هر دو باید در حفظ آن بکوشند تا ببالد و رشد کند وگرنه پژمرده و زرد می شود و می میرد.