شمشیر و جغرافیا
وقت وصال یار دبستانی آمده است
بویی عجیب می رسد از جوی مولیان
سیمرغ سالخورده گشوده است بال و پر
بر گِردِ او به هر سر شاخی پرندگان
ما شاخه ها ی توأم سیبیم و دورنیست
باری دگر شکوفه بیاریم تو أمان
با هم رها کنیم دو تا سیب سرخ را
در حوض های کاشی گلدار باستان
بر نقشه های کهنه خطی تازه می کشیم
از کوچه های قونیه تا دشت خاوران
تیر و کمان به دست من و توست، هموطن
لفظ دری بیاور بگذار در کمان